p42

ک نکن‌نمیدونیم شما نبودیداا!
شما ماشالله انگار بلندگو قورت دادین....لعنتی مگه بار اولتع؟
+وای وای....حیات کجا رفت؟؟؟
÷برو ات...ما ام الان میایم عزیزم‌‌....
+بیاید....
رفتم تو اتاق خودمون.....در و بستم و تصمیم گرفتم یه کم شیطنت کنم...‌.
رفتم رو تخت و روی کمر تهیونگ نشستم...
+باباییی بیدار شووو!
+بابااا جونم؟
تهیونگگگ‌‌..پاشو...عزیزم؟
_ای ای ات.....کمرم کمرممم درد میکنه وحشتناکککک!
+بمیرم الهی چرا؟
_از بس توت کوبیدم اه!
+بزار برم روغن بیارم....
_ایی باشه‌...
رفتم پیش یونا....
÷دختر تو مارو صدا کردی خودت نیومدی؟
+میگم یونا....روغن ماساژ داری؟.
÷اوووو....چیشده؟
+ته کمرش درد میکنه!
÷اتفاقا جونگکوک هم کمر درد داره بیا بالا بدم بهت....
روغن ازش گرفتم و رفتم تو اتاق‌‌‌‌‌‌....
دیدم تهیونگ داره بهم نگاه میکنه..
+شیطون!
_آییی کمرم...
رفتم نشستم رو کمرش و یه کن روغن ریختم کف دستم و شروع کردم به ماساژ دادن._آییی اره همونجاس....
+دورت بگردم!خیلی درد میکنه....؟
_آیی خیلیی....
پسرم لوس شدیاا....
و خم شدم و گونشو بوسیدم...‌
_میخوام همیشه واست لوس بشم....
که این سری رفتم پایین و لباشو گاز گرفتم....
_آییی آییی..‌‌بیشورر...
الان خون‌ میاددد...
+آخیش چسبید قشنگ!
خب خوب شد کمرت؟
_عالیه....
یدفعه پتو رو از ردش کشیدن که جمع کنم....دیدم هیچی نپوشیده‌‌‌‌‌.....
+ههههه...خجالت بکششش!
دیدگاه ها (۳۲)

P42_خودت کوچیکی!×هه...برو از خواهرت بپرس کوچیکم یا نه..........

P43بدون در زدن در و باز کردم....اول تهیونگ رو روی صندلیش ندی...

p41

p39

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط